درود بر تمام زنان با حجاب


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 14
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 1
:: بازدید ماه : 6
:: بازدید سال : 40
:: بازدید کلی : 13159
نویسنده : سرباز سید علی
دو شنبه 18 بهمن 1395


:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395


:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

:: بازدید از این مطلب : 4435
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

:: بازدید از این مطلب : 566
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

كنایه از برخورد آدم دانا با آدم نادان

 

در روزگاران گذشته، دزدی وارد شهر بزرگی شد، گشتی در بازار شهر زد

و فهمید مردم این شهر دادوستد پررونقی دارند و روزانه پول زیادی

در بازار ردوبدل می‌شود.دزد تصمیم گرفت شب كه همه در حال استراحت هستند

و بازار خلوت است با شاه كلیدش قفل یكی از مغازه‌ها را باز كند.

به این امید كه با این كار پول خوبی می‌تواند به دست آورد.

وقتی شب شد و مغازه‌ها یكی بعد از دیگری تعطیل شدند كم كم بازار خلوت شد

و دزد توانست دكّانی را زیرنظر بگیرد، پس وسایلش را جمع كرد

و نیمه‌های شب به در دكان موردنظرش رفت. دسته كلیدش را درآورد

و مشغول امتحان كردن كلیدهایش شد تا ببیند با كدام كلید می‌تواند قفل مغازه را باز كند.

ولی هرچه كلیدهایش را امتحان كرد، موفق نشد قفل دكان را باز كند.

دزد كه با چشم خود دیده بود یكی از خریداران در این مغازه چقدر پول به صاحب مغازه داده

و احتمال می‌داد كه حداقل مقداری از این پول در دكان مرد بازاری باقی مانده باشد

با خود گفت: هر جور شده باید قفل این دكان را باز كنم.

او وسایلش را دوباره نگاه كرد و اره‌ی باریكی را دید و تصمیم گرفت

با آن اره‌ی نازك آرام آرام قفل را ببرد و در مغازه را باز كند و كارش را شروع كرد.

طبقه بالای دكان در بازار اتاقی بود كه تعدادی از كارگران بازار آنجا زندگی می‌كردند.

كارگران بیچاره كه تمام روز را به سختی كار می‌كردند

شب‌ها به خواب عمیقی فرو می‌رفتند. نیمه‌های شب یكی از این كارگران

صدای آرام و یكنواختی را شنید. سرش را از پنجره بیرون برد

و خواب‌آلود نگاهی به محل گذر بازار انداخت و مردی را دید

كه روی سكوی جلوی دكان نشسته از همان بالا از او پرسید: عمو چه كار می‌كنی؟

دزد كه حواسش به گذر بازار بود ولی توقع نداشت

از بالای سرش كسی چنین سؤالی از او بپرسد، سرش را بالا گرفت

و دید فردی كه از او سؤال می‌پرسید: كارگر ساده‌ی بازار است.

گفت: هیچی، عموجان اینجا نشسته‌ام یاد بدبختی‌هایم افتاده‌ام

و در دل شب دارم تار می‌زنم.

 كارگر خواب‌آلوده پرسید: تار می‌زنی؟ پس چرا صدای خش خش می‌دهد.

دزد جواب داد آن هم از بدبختی من است. از دیشب تا حالا دارم كوكش می‌كنم

بلكه تا صبح كوك شود و فردا صدایش درآید. كارگر بیچاره كه خسته‌تر

از این بود كه بخواهد از حرفهای او سردربیاورد. گفت: خوش باش. و رفت تا بخوابد.

دزد با خیال راحت كارش را ادامه داد، قفل را برید و توانست

خود را به داخل دكّان برساند. او همان طور كه نقشه كشیده

بود پول زیادی را برداشت و فرار كرد. فردا صبح مرد صاحب مغازه

به در مغازه‌اش آمد و خواست تا قفل آن را باز كند ولی در كمال تعجب دید،

قفل بریده شده، مرد دكان دار در را باز كرد و وارد مغازه شد.

وقتی متوجه شد مقدار زیادی از اموالش را دزد با خود برده شروع كرد

به داد و بیداد كه ای وای، دزد نامرد دیشب به دكّان من دستبرد زده و دارایی‌هایم را برده.

با این سروصدا كارگرانی كه در طبقه‌ی بالای دكان خوابیده بودند

سراسیمه خود را به پایین رساندند و در كمال ناباوری دیدند

كه دزد دیشب به دكان این مرد آمده و بیشتر اموالش را با خود برده.

كارگری كه شب گذشته خواب‌آلود به دم پنجره آمده بود یادش آمد

وقتی مردی را دیده بود كه روی سكوی جلوی دكّان نشسته بود

و صدای یكنواخت در دل شب به گوش می‌رسید از او پرسید

این صدای چیست؟ پاسخ داد:

دارم تار می‌زنم الان صدایی ندارد فردا صبح صدایش درمی‌آید.


:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395
سیدعلی

:: بازدید از این مطلب : 274
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395
مادر شهید

:: بازدید از این مطلب : 187
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

دکتر برجیس، متخصص زنان می گوید:
پوشیدن شلوار تنگ یا ساپورت باعث ابتلا به عفونت و

بیماری های تناسلی زنان می شود.

یکی از این مشکلات عفونت کاندیدیاز است.

اندام تناسلی زنی که ساپورت پوشیده به دلیل گرما و تعریق،

مرطوب می شود و ساعت ها به همان شکل باقی می ماند.

لذا عفونت های قارچی مخصوصا کاندیدیاز مجال بیش تری برای رشد پیدا می کنند

اگر بدن شما هم مستعد ابتلا به این عفونت هاست و بعد از یک دوره درمان،

باز هم مشکلات قبلی سراغ تان می آید، بهتر است به جای ساپورت یا شلوار تنگ،

لباس های متناسب بپوشید که از الیاف طبیعی مثل نخ و پنبه تهیه شده باشند

و مانع عبور جریان هوا نباشند.


:: بازدید از این مطلب : 169
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

پوشیدن شلوارها و ساپورت های پلاستیکی تنگ و ضخیم راه را بر جریان هوا می بندد

و به پوست اجازه نفس کشیدن نمی دهد. همچنین مواد پلاستیکی به کار رفته در ساپورت،

نوعی حساسیت پوستی به نام اگزمای تماسی را به وجود می آورد.

مواد حساسیت زا در تماس طولانی و مستقیم با پوست قرار دارند و به درون آن نفوذ می کنند

و در نتیجه پایین تنه دچار قرمزی، خارش و پوسته پوسته شدن می شود.


:: بازدید از این مطلب : 153
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

کسانی که ساپورت و شلوار تنگ می پوشند،

معمولا متوجه بوی بد عرق در اندام تناسلی

و پاهای شان می شوند. ساپورت ها تنگ هستند

و باعث گرم شدن سطح پوست می شوند.

باکتری هایی که روی سطح پوست زندگی می کنند،

بر اثر گرما تجزیه می شوند و مواد بودار می سازند.

هر چه زمان پوشیدن ساپورت یا شلوار تنگ بیشتر باشد،

پوست گرم تر می شود و بیشتر عرق می کند،

در نتیجه باکتری های بیشتری تجزیه می شوند و بوی بد بیشتری هم ایجاد می شود.

شاید در اوایل برطرف کردن این بدبویی با شوینده های خوشبو آسان باشد،

اما در طولانی مدت از بین بردن این بوی بد کار سختی می شود

که با شست وشو هم قابل برطرف شدن نیست.


:: بازدید از این مطلب : 201
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395

     ارزشش رو اون وقت فهمیدم که

        وقتی مادرم دستش پر بود

       اون رو با دندونش می گرفت


:: بازدید از این مطلب : 170
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395
Related image
 
 
 
دختر راخدازیباآفرید
اما فقط برای همسراش

:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395
Image result for ‫بوسه بسیجی بر چادر‬‎
 
 
حیا را که نفهمی چادر هم تو را باحجاب نمی کند

:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : سرباز سید علی
یک شنبه 17 بهمن 1395
Image result for ‫بوسه بسیجی بر چادر‬‎
 
 
این است مقام چادر که هر کس را به زانو در می آورد

:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

صفحه قبل 1 صفحه بعد

.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جا مانده از قافله عشق و آدرس jamandeali.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.